۱۳۸۷ دی ۲۵, چهارشنبه


شاعری شب می گفت: دل ما راز نهفته به دله گل برگ است

که ستاره

همه یادش رخ ما باشد و بس

گل و پروانه به گلبانگ اذان سحری می آیند

ولی از روز الست

حکم این بوده که گل ماند و پروانه رود

تا به هنگامه گل هم سنمی بیش نمانده

اگرم گل باشی

سرانجام تو هم راه به جای تنه پروانه نهی

هیچ نظری موجود نیست: