۱۳۹۱ تیر ۶, سه‌شنبه

وقتی صدای مادر معجزه می کند



برترین ها: دختر 7 ساله ای که به دنبال خونریزی مغزی به حالت کما فرو رفته بود، با شنیدن صدای مادرش که ترانه های ادل، خواننده انگلیسی را برای او می خواند چشم هایش را باز کرد.



به گزارش برترین ها؛ خونریزی مغزی، که برای کودکی به سن و سال شارلوت امری بسیار عجیب و نادر به شمار می رود، توانایی صحبت کردن و دیدن را از او گرفته بود. بعد از دو عمل جراحی که برای جلوگیری از خونریزی انجام شد، شارلوت به حالت کما فرو رفت و پزشکان از زنده ماندن او قطع امید کردند. اما زمانی که مادر او لیا فرزندش را برای بار آخر در آغوش گرفت، صدای ادل (Adele) از رادیو پخش شد. این مادر 31 ساله با ترانه ای که از رادیو پخش می شد همراهی کرد و در کمال تعجب دید که لبخندی بر لبان دخترش می نشیند. دو روز بعد شارلوت توانایی حرف زدن خود را به دست آورد، توانست بر رنگ ها تمرکز کند و از تختش بیرون بیاید.



مادر شارلوت می گوید "این یک معجزه بود. دکتر به من گفته بود که باید با دخترم خداحافظی کنم. من به کنار تختش رفتم. به دخترم دستگاه های مختلفی وصل شده بود و او بی هوش و رنگ پریده روی تخت دراز کشیده بود... تا اینکه صدای ادل از رادیو پخش شد و من ترانه را زیر لب تکرار کردم. این ترانه ای بود که من و شارلوت قبلاً با هم می خواندیم. وقتی لبخند را بر لبان شارلوت دیدم احساس کردم که معجزه ای در حال وقوع است. این اولین باری بود که او نسبت به چیزی عکس العمل نشان می داد."





 
 

Things you can do from here:

 
 

۱۳۸۹ اسفند ۲۳, دوشنبه

به نظر شما چه کسی این درخت رو رنگ کرده؟


جدا چه آدم های بیکاری پیدا میشن



اما اشتباه نکنید
در واقع ، مادر طبیعت آن را بدین گونه نقاشی کرده.اکالیپتوس رنگین کمان تنها نوع اوکالیپتوس است که پوست رنگی دارد و در نیمکره شمالی(اکثرا در فیلیپین و گینه جدید) رشد میکند ،ارتفاع این درخت تا 70 متر میرسد.

ترس خرس پاندا بعد از زلزله و در آغوش گرفتن پلیس



--
مهندس حسین رحیمی حقیقی

یادتون نره که همیشه غیر از همسرتان ، زنی دیگر منتظر شماست

متن زیبای زیر برگرفته از یکی از فروم های اینترنت است شاید خیلی از ما خوتندن آن را لازم داشته باشیم
یک شب با زنی دیگر !

ارزشمندترین وقایع زندگی معمولا دیده نمیشوند و یا لمس نمیگردند، بلکه در دل حس میشوند. لطفا به این داستان توجه کنید:

پس از سالها زندگی مشترک، همسرم از من خواست که با زن دیگری برای شام و سینما بیرون بروم. زنم گفت که مرا دوست دارد، ولی مطمئن است که این زن هم مرا دوست دارد و از بیرون رفتن با من لذت خواهد برد.



زن دیگری که همسرم از من میخواست که با او بیرون بروم مادرم بود که 19 سال پیش بیوه شده بود ولی مشغله های زندگی و داشتن 3 بچه باعث شده بود که من فقط در موارد اتفاقی و نامنظم به او سر بزنم.

آن شب به او زنگ زدم تا برای سینما و شام بیرون برویم. مادرم با نگرانی پرسید که مگر چه شده؟ او از آن دسته افرادی بود که یک تماس تلفنی شبانه و یا یک دعوت غیرمنتظره را نشانه یک خبر بد میدانست. به او گفتم: بنظرم رسید بسیار دلپذیر خواهد بود که اگر ما امشب را با هم باشیم. او پس از کمی تامل گفت که او نیز از این ایده لذت خواهد برد.

آن جمعه پس از کار وقتی برای بردنش میرفتم کمی عصبی بودم. وقتی رسیدم دیدم که او هم کمی عصبی بود کتش را پوشیده بود و جلوی درب ایستاده بود، موهایش را جمع کرده بود و لباسی را پوشیده بود که در آخرین جشن سالگرد ازدواجش پوشیده بود. با چهره ای روشن همچون فرشتگان به من لبخند زد. وقتی سوار ماشین میشد گفت که به دوستانش گفته امشب با پسرم برای گردش بیرون میروم و آنها خیلی تحت تاثیر قرار گرفته اند.

ما به رستورانی رفتیم که هر چند لوکس نبود ولی بسیار راحت و دنج بود. دستم را چنان گرفته بود که گوئی همسر رئیس جمهور بود. پس از اینکه نشستیم به خواندن منوی رستوران مشغول شدم. هنگام خواندن از بالای منو نگاهی به چهره مادرم انداختم و دیدم با لبخندی حاکی از یاد آوری خاطرات گذشته به من نگاه میکند، به من گفت یادش می آید که وقتی من کوچک بودم و با هم به رستوران میرفتیم او بود که منوی رستوران را میخواند.



من هم در پاسخ گفتم که حالا وقتش رسده که تو استراحت کنی و بگذاری که من این لطف را در حق تو بکنم. هنگام صرف شام گپ وگفتی صمیمانه داشتیم، هیچ چیز غیر عادی بین ما رد و بدل نشد بلکه صحبتها پیرامون وقایع جاری بود و آنقدرحرف زدیم که سینما را از دست دادیم...



وقتی او را به خانه رساندم گفت که باز هم با من بیرون خواهد رفت به شرط اینکه او مرا دعوت کند و من هم قبول کردم. وقتی به خانه برگشتم همسرم از من پرسید که آیا شام بیرون با مادرم خوش گذشت؟ من هم در جواب گفتم خیلی بیشتر از آنچه که میتوانستم تصور کنم.

چند روز بعد مادرم در اثر یک حمله قلبی شدید درگذشت و همه چیز بسیار سریعتر از آن واقع شد که بتوانم کاری کنم.

کمی بعد پاکتی حاوی کپی رسیدی از رستورانی که با مادرم در آن شب در آنجا غذا خوردیم بدستم رسید. یادداشتی هم بدین مضمون بدان الصاق شده بود: نمیدانم که آیا در آنجا خواهم بود یا نه ولی هزینه را برای 2 نفر پرداخت کرده ام یکی برای تو و یکی برای همسرت. و تو هرگز نخواهی فهمید که آنشب برای من چه مفهومی داشته است، دوستت دارم پسرم.



و در آن هنگام بود که دریافتم چقدر اهمیت دارد که بموقع به عزیزانمان بگوئیم که دوستشان داریم و زمانی که شایسته آنهاست به آنها اختصاص دهیم.

هیچ چیز در زندگی مهمتر از خانواده نیست.
زمانی که شایسته عزیزانتان است به آنها اختصاص دهید زیرا هرگز نمیتوان این امور را به وقت دیگری واگذار نمود.

۱۳۸۹ اسفند ۱۸, چهارشنبه

عکس جالب:وقتی اوباما بانوی جنگی شد



--
مهندس حسین رحیمی حقیقی

ده عكس بينظير از حيات وحش|18 اسفند

جام جم آنلاين: حيات وحش كره زمين كه بيش ازپيش در معرض خطرهاي ناشي از فعاليت هاي انساني است.جنگل ها، دشت ها ، رودخانه ها ... به دليل فعاليت انساني يا در حال نابودي بوده يا آلوده شده اند كه نتيجه آن نيز انقراض گونه هاي مختلف حيات وحش خواهد بود.ده عكس بسيار ديدني از جانوران مختلف را از سايت Earth Explorers انتخاب كرده ايم كه به اندازه اي گويا هستند كه نيازي به توضيح و تفسير چنداني ندارند. ده عكس بينظير از حيات وحش . .


يك سگ وحشي آفريقايي در پارك سرنگتي در كنار لانه دراز كشيده است. اغلب اين حيوان ويژه آفريقا در گروههاي بيش از 40 عضوي زندگي ميكند.



پر و بال زيباي يك مرغ بهشتي نر كه براي جلب توجه مادهاش در گينه نو پاپوآ گشوده شده است.



رودرروي يك كوسه ببري در آبهاي سواحل آفريقاي جنوبي .



نيمرخ يك پلنگ برفي در كوهستانهاي آسياي مركزي.



يك قورباغه طلايي پانامايي كه تنها در جنگلهاي كوهستاني پاناما يافت ميشود.



يك اورانگوتان در جنگلهاي برونئو به دوربين چشم دوخته است.



يك گلدفينچ يكي از زيباترين گونههاي فينچها روي شاخهاي نشسته است. اين پرنده به استثناي فصل جفتگيري اغلب در گروههاي صدتايي در جستجوي غذا ميرود.



رودرروي يك خفاش خونخوار معروف به خفاش وامپير كه در آمريكاي مركزي و جنوبي در كلنيهاي بزرگ زندگي ميكند.



يك پوما يا كوگار يا همان شير آمريكايي روي صخرهاي لم داده است.



صحنه ديدني نبرد دو خرگوش سفيد قطبي كه بيشتر شبيه مسابقه بوكس است.

میشه بگین چرا فکر می کنید راننده این ماشین خانم بوده؟؟


پرواز یک خانه مسکونی با 300 بادکنک!


تیمی از دانشمندان و مهندسان با همکاری شبکه تلویزیونی نشنال جغرافی موفق شدند با الهام از انیمیشن "بالا" خانه ای را با استفاده از 300 بادکنک رنگی در آسمان به پرواز در آورند. به گزارش فردا؛ انیمیشن زیبای "بالا" محصول استودیو پیکسار را به یاد می آورید؟ اکنون تیمی متشکل از دانشمندان، مهندسان، شبکه تلویزیونی نشنال جغرافی و دو خلبان بالن با موفقیت توانستند با الهام از این انیمشین، خانه ای به مساحت 4.9 در 4.9 متر و ارتفاع 5.5 متر را با استفاده از 300 بادکنک رنگی 2.5 متری در آسمان به پرواز در آوردند.
براساس گزارش تلگراف، این خانه به همراه بادکنکهای رنگی در حالی که یک خلبان بالن سوار آن بود توانست تا ارتفاع 3.04 کیلومتری (10 هزار پایی) بالا برود و حدود یکساعت پرواز کند.

--
مهندس حسین رحیمی حقیقی